طول عمر.....
يکي از موضوعاتي که همواره مورد توجه بوده, مسئله طول عمر حضرت مهدي( است. طبق روايات، و ديدگاه شيعيان, حضرت مهدي( ـ كه در آخِرُالزّمان ظهور كرده و جهان را پر از عدل و داد خواهد ساخت ـ فرزند يازدهمين پيشواي معصوم امام حسن عسكري( است كه در سحرگاه نيمه شعبان سال 255 قمري متولد شده است. معناي روشن اين گفتار آن است كه آن منجي موعود، داراي عمري طولاني خواهد بود و تا كنون افزون بر 1170 سال از عمر ايشان سپري شده است.
نخستين دانشمندي كه به طور جدّي مسأله طول عمر امام زمان( را مطرح کرد، شيخ صدوق؛ (م 381 قمري) است. وي در كتاب كمالالدين و تمام النعمه به تفصيل درباره طول عمر بحث كرده و به پرسشهاي مخالفان طول عمر امام مهدي( پاسخ گفته است. وي، فصل جامعي از كتاب ياد شده را به زندگي معمّرين اختصاص داده است و دهها نفر از معمرين را ـ كه عمري بيش از 120 سال داشتهاند ـ نام ميبرد و شرح حال و زندگي هر يك از آنان را به صورت مختصر ذكر ميكند. ايشان مسأله طول عمر حضرت مهدي( را فقط از راه تجربه تاريخي و افراد داراي عمر طولاني، مورد بررسي قرار داده و به ديگر دليلها نپرداخته است.
پس از وي اين روش از سوي دانشمنداني همچون شيخ مفيد، شيخ طوسي، طبرسي، خواجه نصرالدين طوسي، علامه حلي، فيض كاشاني، علامه مجلسي؛ و ديگر بزرگان شيعه ادامه يافت.
آنچه اين بزرگان در بحثهاي خود مطرح كردهاند، به طور عمده بررسي طول عمر از ديدگاه قرآن و نگاه روايات بوده است.
در قرآن به برخي از کساني که داراي عمري طولاني و غيرطبيعي بوده اند اينگونه اشاره کرده است:
درباره حضرت نوح( مي فرمايد: (وَلَقَدْ اَرْسَلْنا نُوحاً اِلي قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ اَلْفَ سَنَةٍ اِلاَّ خَمْسِينَ عاماً…(؛ و به راستي، نوح را به سوي قومش فرستاديم، پس در ميان آنان 950 سال درنگ كرد.260
از امام سجاد( نقل شده است كه فرمود: در قائم سنّتي از نوح است و آن طول عمر است.261
درموردحضرت عيسي( ميفرمايد: (وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَي ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي شَكِّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقينًا × بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزًا حَكيمًا × وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهيدًا(؛ و گفتة ايشان كه: ما، مسيح عيسي بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند؛ لكن امر، بر آنان مشتبه شد و كساني كه در باره او اختلاف كردند، قطعاً در باره آن دچار شك شدهاند و هيچ علمي بدان ندارند، جز آنكه از گمان پيروي ميكنند. و يقيناً او را نكشتند؛ بلكه خدا او را به سوي خود بالا برد و خدا توانا و حكيم است و از اهل كتاب كسي نيست مگر آنكه پيش از مرگ خود، حتماً به او ايمان ميآورد، و روز قيامت [عيسي نيز] بر آنان شاهد خواهد بود.262
حال که از عمر حضرت عيسي( ، افزون بر دو هزار سال ميگذرد، عمر 1170ساله حضرتمهدي( چگونه امر بعيدي خواهد بود.
از جمله كساني كه عمر طولاني دارد، حضرت خضر پيامبر است.263
روايات پيامبراکرم( نيز بر طول عمر انسان، صحه ميگذارد و آن را امري ممكن ميشمارد. يكي از كساني كه در سخنان پيامبر( ـ به ويژه در منابع اهل سنّت ـ به طول عمر او اشاره شده دجّال است. اهل سنّت، بر اساس همين روايات، عقيده دارند كه دجّال در عصر پيامبر( متولد شده و به زندگي خود ادامه ميدهد تا در آخِرُالزّمان خروج كند.264
حال اگر اين احاديث درست باشد ـ چنان كه اهل سنّت بر اين باورندـ در اين صورت، شايسته نيست كه آنان در حيات و عمر طولاني امام مهدي( ، ترديد كنند! از طرفي حال كه دشمن خدا، به جهت مصالحي، ميتواند بيش از هزار سال زنده بماند، چرا بنده و خليفه و ولي خدا نتواند عمر طولاني داشته باشد؟!265
برخي از دانشمندان اهل سنّت ـ با وجود انکار ولادت حضرت مهدي( از طرف بيشتر علماي اهل سنّت ـ در باره طول عمر آن حضرت بابي را با عنوان في الدلالة علي جواز بقاء المهدي حياً اختصاص داده, مضمون ياد شده را چنين بيان کردهاند: هيچ امتناعي در بقاي مهدي( وجود ندارد، به دليل اينكه عيسي، الياس و خضر ـ كه از اولياي خداوند ميباشند ـ زنده هستند و دجال و ابليس ـ كه از دشمنان خداوند ميباشند ـ نيز زنده هستند و زنده بودن اينها به وسيله قرآن و سنّت اثبات شده است. آن گاه كه بر اين موضوع اتفاق كردهاند، زنده بودن مهدي را انكار نمودهاند … پس به سخن هيچ عاقلي پس از اين توجه نميشود، در اينكه باقي بودن مهدي را انكار کند.266
سه. از نگاه عقل و علم
حكيمان و فيلسوفان گفتهاند: بهترين دليل بر امكان هر چيزي، واقع شدن آن چيز است. همين كه طول عمر در ميان پيشينيان روي داده و تاريخ، افراد زيادي را به ما نشان ميدهد كه عمري طولاني داشتهاند، خود دليل روشني است بر اينكه طول عمر از ديدگاه عقل امري ممكن است. خواجه نصير طوسي، در اين باره گفته است: طول عمر، در غير مهدي( اتفاق افتاده و محقق شده است چون چنين است، بعيد شمردن طول عمر در باره مهدي( جهل محض است.267
مرحوم مظفر طول عمر حضرت را از نگاه فراطبيعي اين گونه تفسير کرده که بقاي حضرت مهدي( در اين مدّت طولاني معجزه و امري فوق طبيعي است. البته اين بالاتر از آن نيست که حضرت در روز شهادت پدرش در پنج سالگي به امامت مردم رسيد و نيز بالاتر از معجزة حضرت عيسي نيست که در ميان گهواره سخن گفت و در آن روز به نبوت مبعوث گرديد.
سپس آن مرحوم به امکان طول عمر اشاره کرده که زندگي بيش از عمر طبيعي از نظر علم پزشکي محال نيست, و در پايان نيز به مواردي که انسانها عمري بسيار طولاني داشتهاند اشاره کرده است.268
يکي از دانشمندان معاصر نيز در باره طول عمر آن حضرت مينويسد: بررسي علمي و بحث طول عمر, در حقيقت بستگي دارد به نوع تفسيري که علم فيزيولوژي از پير و فرسودگي دارد. اين قانون که: پيري و فرسودگي زاييدة يک قانون طبيعي حاکم بر بافتهاي پيکرة انساني است, و ضروري است که بدن پس از رسيدن به مرحلة پاياني رشد, کم کم فرسوده شده, براي ادامة زندگي, کارآيي کمتري داشته باشد؛ تا آنگاه که در لحظهاي معيّن از کار بيفتد. آيا حتي در باره بدني هم که از هر گونه تأثير خارجي در کنار مانده صادق است؟ يا اين که فرسودگي و کاهشي که در کارآيي بافت و نسوج مجموعة بدن به چشم مي خورد؛ نتيجة نبرد با عوامل بيروني ـ مانند ميکرب ها و سموم ـ است که بدن انسان راه مييابد؟
اين پرسشي است که دانش امروز, از خود ميکند و در راه پاسخ دادن به آن هم ميکوشد. در محدودة برداشتهاي علمي معاصر, به اين پاسخهاي گوناگوني داده شده است: اگر پيري و فرسودگي و ناتواني, نتيجة مبارزة جسم با عوامل بيروني معيّن, و تأثير پذيري از آنها باشد؛ از جنبة نظري امکان دارد که بافت هاي تشکيل دهندة بدن انسان را از عوامل معيّن و مؤثر در آن, بر کنار داشت؛ تا زندگي آدمي طولاني شود. اما اگر از ديدگاه ديگر به بررسي بپردازيم, به اين نتيجه ميرسيم که پيري يک قانون طبيعي است و هر بافت و اندام زندهاي, در درون خود, عامل نيستي حتمي خود را نهفته دارد که در اثر مرور زمان؛ موجود زنده را خواه ناخواه به مرحلة فرسودگي و مرگ ميرساند. ولي نگريستن از اين ديدگاه هم مستلزم آن نيست که هيچگونه انعطافي در اين قانون طبيعي راه نيابد. بلکه اگر همچنين قانوني مسلّم انگاشته شود, تازه قانون انعطافپذيري است. زيرا هم ما, در زندگي معموليامان ميبينيم؛ و هم دانشمندان در آزمايشگاههاي علمياشان مشاهده ميکنند که: پيري يک پديدة فيزيولوزيکي است و ربطي به زمان ندارد. گاهي زود فرا ميرسد و گاهي با فاصلة زماني بيشتري آشکار ميگردد. تا آنجا که برخي از سالمندان را ميبينيم که نشانههاي پيري بر اعضاي آنان ظاهر نشده و از نرمي و تازگي برخوردارند. پزشکان و متخصصان نيز بر انعطافپذيري اين قانون تصريح دارند. حتي بعضي از دانشمندان توانستهاند عملاً از انعطاف پذيري اين قانون که طبيعي و ضروري تلقي شده بهره گيرند؛ و زندگي پارهاي از حيوانات را از صدها برابر عمر طبيعي آنها بيشتر کنند.
افزون بر دليلهاي ياد شده، راه ديگري نيز براي اينكه يك انسان بتواند عمر طولاني داشته باشد وجود دارد. اين راه، همان راه اعجاز و قدرت خداوند است.
يکي از دانشمندان معاصر شيعه پس از بيان دليلهاي ارزنده در باره طول عمر به اعجاز در باره طول عمر حضرت مهدي( اشاره کرده مينويسد: تا کنون دريافتيم که زندگاني طولاني از ديدگاه دانش, شدني است. حال, استدلال هاي پيشين را ناديده ميگيريم و فکر ميکنيم که از ديدگاه علمي, مسئلة طول عمر, غير ممکن جلوه کند و پيري و فرسودگي, قانوني قاطع باشد که بشر, نه امروز و نه در مسير دراز فردايش, توانايي چيرگي بر اين قانون را پيدا نکند. از اين فرض آيا جز اين که نتيجه بگيريم عمر چندين صد ساله مانند عمر حضرت نوح و حضرت مهدي( امري ناهماهنگ با قوانين طبيعي اي است ـ که دانش با افزارها و آزمايش ها و استقرا به اثبات رسانده ـ بازدة ديگري عايدمان ميشود؟ در چنين صورتي, پديده طول عمر معجزهاي به حساب ميآيد که يک قانون طبيعي را, در حالتي معيّن, از تأثير انداخته تا زندگاني فردي را که پاسدار پيامهاي آسماني است از خطر نابودي حفظ کند. 269
آنگاه ايشان در ادامه مينويسد: اين معجزه در باور مسلمانان ـ که ازگفتار صريح قرآن و سنّت پيامبر( مايه ميگيردـ نه در نوع خود اسنثنايي است و نه شگفتانگيز. زيرا قانون پيري و فرسودگي, قاطعيتي بيشتر از قانون انتقال حرارت از جسم گرمتر به جسم سردتر و تساوي نهايي حرارت آنها ندارد. در حالي که اين قانون, براي نگاهداري زندگي ابراهيم( از تأثير افتاد. در آن هنگام که ابراهيم(را در آتش افکندند؛ يگانه راه جلوگيري از نابودياش, از کار افتادن اين قانون بود. پس به آتش گفته شد بر ابراهيم خنک و سلامت شو! و او همانگونه که سالم در آتش افتاده بود, به سلامت از آن بيرون آمد و گزندي به او نرسيد!
جز اين بسياري ديگر از قواني طبيعي, براي پشتيباني از پيامبران و حجتهاي خدا بر زمين, به حالت تعطيل در آمده است:
دريا براي حضرت موسي( شکافته شد. کار بر روميان مشتبه گرديد و پنداشتند که حضرت عيسي( را دستگير کردهاند؛ در حالي که او را دستگير نکرده بودند. حضرت محمّد( از خانه خويش که در محاصره انبوه قريشيان بود و آنان ساعتها, در کمين او بودند تا بر وي بتازند؛ بيرون رفت و کسي او را نديد. زيرا خداوند ميخواست تا پيامبرش را از چشمهاي آنان پوشيده دارد.
هر يک از اين موارد, نشان دهندة از کار ماندنِ يکي از قوانين طبيعي است تا فردي که حکمت خداوندي نگهداري او را بايسته ميشمرد پشتيباني شود. اکنون کجاي اين مسئله اشکال دارد که قانون پيري و فرسودگي نيز يکي از اين نمونهها باشد؟270
به بيان ديگر, طول عمر حضرت مهدي( يکي ديگر از نشانههاي قدرت پروردگار است. که پيش از آن مانند آن فراوان ديده شده است. يا ما بايد منکر اين همه اتفاقات و رخ دادهاي خارق العاده در زندگي پيامبران و امامان باشيم, و يا اين که طول عمر امام مهدي( اگر يک ميليون سال هم طول بکشد بايد قبول نماييم. چون همة اين آيات از يک منبع و مبدأ سرچشمه گرفته و در راستاي يک جهت و هدف صورت گرفته و ادامه و تکميل يکديگر است. وپيام و هدف اين قدرتنماييهاي شفاف و آشکار خداوند, باور به حضرت مهدي( با تمام ضوابط و اصول و فروع آن و پاسخ منطقي به پرسشها و شبهات ميباشد.
رخدادها و اعجازهاي خارق العادهاي مانند: قصه خلقت حضرت آدم(, داستان غريب زندگي نوح نبي و کشتي نجات, حکايت يونس پيامبر در شکم ماهي! آوردن تخت بلقيس به دستگاه سليمان نبي, برآوردن شتر بچهاي براي صالح پيامبر از ميان کوه و سنگ, ولادت موسي( و هدايت و راهنمايي مادرش در حفظ او از مأموران حکومت, اژدها شدن چوب دستي حضرت موسي( و بلعيدن اسباب ساحران فرعون, سالم ماندن موسي( و غرق شدن فرعون, سرد و گلستان شدن انبوهي از آتش براي ابراهيم(, تولد اسماعيل براي ابراهيم پيامبر در سنين پيري, نبريدن کارد سر اسماعيل را در هنگام آزمايش, ولادت خارق العاده حضرت عيسي( که از مادري باکره و بدون شوهر و پاک و مقدس به دنيا آمد, تولد يحيي براي زکرياي پيامبر در سنين پيري از زني نازا, سخن گفتن عيسي( در گهواره, نبوّت عيسي در خردسالي, از گِل پرنده ساختن, نابينا را بينا نمودن, مرده را زنده ساختن, بيماران بي علاج را شفا دادن به واسطه ي عيسي( و به اذن خداوند, قصه ي خارق العاده اصحاب کهف و خواب و زنده شدن آنها در غار, داستان زنده شدن عزير پيامبر, نجات يوسف پيامبر در کودکي از چاه و او را به پادشاهي رساندن و پس از چهل سال انتظار به يعقوب پيامبر برگرداندن, داستان شگفتيآور ذوالقرنين, امّي و درس نخواندن محمّد( و آوردن قرآن عظيم, به معراج رفتن پيامبر اسلام, و دهها و بلکه صدها از اين نمونه که همگي در مآخذ معتبر ديني و تاريخي ثبت و ضبط و انتشار يافته است.
بي گمان رخدادهاي يادشده يک امر و اصل مسلّم بنيادي و از ناموس ويژة پروردگار است. و پروردگاري که اين همه اعجازهاي بزرگ آفريده, نگهداري حضرت مهدي ( تا روزي که خودش مصلحت بداند, از پلک چشم بر هم نهادن هم آسانتر است. آري، حضرت مهدي( با قدرت الهي زنده است و در ميان مردم، به حيات خود ادامه ميدهد.